
به گزارش شهر و صنعت، در مدرسهای که کودک احساس امنیت، احترام و محبت میکند، مدرسه فقط محل آموزش نیست؛ خانهای است برای بالیدن، برای باور شدن و برای شکفتن. این گزارش نگاهی دارد به نقش معلم، خانواده و محیط مدرسه در ساختن شخصیت کودکانی که قرار است آینده را بسازند.
مدرسه، نخستین جایی است که کودک در آن، تجربهای مستقل از خانه و خانواده را لمس میکند. جایی که باید علاوه بر آموزش مفاهیم درسی، امنیت روانی، احترام متقابل و باور به توانمندیها را نیز بیاموزد.
در این میان، نقش معلم تنها به انتقال دانش محدود نمیشود؛ او میتواند نخستین مشوق کودک برای شکوفایی باشد یا ناخواسته، زمینهساز تردید در خویشتن. اینکه چگونه رفتار ما بزرگترها میتواند بر شخصیت یک کودک اثر بگذارد، پرسشی است که باید با دقت بیشتری به آن نگاه کرد.
آموزش اعتماد به نفس و عزت نفس؛ سرمایههای جاودانه کودکی
ابوطالبی احمدی با تأکید بر نقش حیاتی معلمان در رشد اعتمادبهنفس دانشآموز اظهار داشت:«ما دو سرمایه جاودانه در بشر داریم که به واسطه آنها میتوان رفتار را مدیریت کرد؛ یکی اعتماد به نفس و دیگری عزت نفس. اعتماد به نفس و عزت نفس دو سرمایه جاودانه بشرند. طوری که گفته میشود آنان که این دو را دارند، هیچ چیز کم ندارند و آنان که این دو را ندارند، با وجود داشتن بسیاری چیزها باز هم در زندگی دچار کاستیاند. این دو مؤلفه در زندگی بشر بسیار حیاتیاند.»
وی ادامه داد:«اعتماد به نفس و عزت نفس از خانواده منشأ میگیرند. خانواده باید میدان عمل را در مراحل حساس رشد کودک فراهم کند. من بارها تأکید کردهام که معلم موفق، معلم رشدمدار است و پدر و مادر موفق نیز پدر و مادر رشدمدارند. وقتی مراحل هشتگانه رشد روانی-اجتماعی اریکسون را مطالعه میکنیم، میبینیم که در همان نخستین مرحله بر “اعتماد در برابر بیاعتمادی” تأکید شده است. یعنی همانجا باید کودک بیاموزد که به پدر و مادر اعتماد کند، بفهمد چه چیزی درست و چه چیزی نادرست است و نحوه صحیح واکنش به نادرستی را یاد بگیرد.»
ابوطالبی احمدی در ادامه خاطرنشان کرد:«در همان مراحل اولیه رشد، کودک باید شیوه نقد کردن، توان اعتراض کردن و چگونگی ابراز مخالفت خود را به شکلی صحیح بیاموزد. متأسفانه در بسیاری از خانوادهها یا میان خواهر و برادرها، اجازه ابراز وجود واقعی به بچهها داده نمیشود و همین امر باعث سرخوردگی آنان میشود.»
وی افزود:«اگر کودکی در محیط خانه امکان بیان احساسات و اعتراض خود را نداشته باشد، در برابر خشونت یا رفتار نادرست در مدرسه نیز سکوت میکند و نمیتواند آن را با والدین یا مسئولان مدرسه در میان بگذارد. آموزش مهارتهای ابراز وجود، اعتراض محترمانه و آگاهی از حقوق خود، باید از درون خانواده آغاز شود.»
معلم واقعی؛ معلم رشدمدار، نه تخریبگر
این روانشناس تربیتی با اشاره به اهمیت نقش معلم در این فرآیند گفت:«گاهی اوقات شاهد آن هستیم که برخی دانشآموزان در برابر معلمان رفتارهای عجیب و غریبی دارند. گاهی نیز حتی نمیتوان نام معلم را بر بعضی افراد نهاد؛ چراکه معلمنماها با رفتارهای بد خود نسبت به دانشآموزان، آسیبهای جدی وارد میکنند.»
وی تأکید کرد:«معلم واقعی هرگز از ابزار تخریب، چه کلامی و چه فیزیکی، استفاده نمیکند. مدرسه، اصول مدیریت، تکنیکها و روشهای خاص خود را دارد. معلم باید بر اساس این اصول کلاس خود را مدیریت کند، نه اینکه بخواهد از طریق دعوا، تهدید، اخراج یا استفاده از خشونت کلامی و فیزیکی کلاس را اداره کند. معلم واقعی با بهرهگیری از تکنیکهای اصولی، برنامه مشخص و فنون آموزشی صحیح، زمینه شکوفایی استعدادهای کودکان را فراهم میکند.»
والدین؛ شنوندههای آگاه، نه قاضیهای عجول
ابوطالبی احمدی در پاسخ به این پرسش که بهترین واکنش والدین در مواجهه با تعریف کودک از تجربههای تلخی چون کتک خوردن در مدرسه چیست، چنین بیان کرد:«والدین نه باید رد کنند و نه باید تأیید کنند. بلکه در چنین مواقعی باید شنونده خوبی باشند و موضوع را به بررسی بکشانند. لازم است در این زمینه بررسی کنند که علت چه بوده است؛ بدون آنکه قضاوتی داشته باشند، بدون تهدید، بدون برخورد، بدون دعوا. این مجموعه عواملی است که در مواردی که کودک مورد خطاب یا آسیب معلم قرار گرفته است – چه به شکل کلامی و چه فیزیکی – باید رعایت شود.»
وی در ادامه افزود:«ابتدا باید موضوع از زوایای مختلف بررسی شود. به هر حال مدرسه مقرراتی دارد؛ مدیر مدرسه، مربی تربیتی، مشاور و دیگر مسئولان حضور دارند. باید بررسی شود که موضوع چه بوده و آیا این افراد در جریان اتفاق قرار داشتهاند یا خیر. گاهی ممکن است علت دعوا یا رفتار نادرست ناشناخته باشد.»
معلم موفق کسی است که تکنیک و مهارت مدیریتمدرسه و کلاس درس را بلد باشد و کلاس را بر مبنای اصول صحیح مدیریت کند.
این روانشناس تربیتی تأکید کرد:«هیچ معلمی دوست ندارد که دانشآموزی آسیب ببیند. ممکن است معلم روش صحیح مدیریت رفتار را بلد نباشد. هیچ معلمی مجاز نیست که بدون دلیل یا خدای نکرده با اقدام ناهنجار رفتار کند. البته گاهی ممکن است به دلایل مختلفی چون خشم، مسائل جسمانی، مسائل اجتماعی یا اقتصادی، معلم دچار رفتار ناصحیح شود. البته من به هیچ عنوان رفتار معلم را توجیه نمیکنم، بلکه تأکید دارم معلم موفق کسی است که تکنیک و مهارت مدیریت کلاس درس را بلد باشد و کلاس را بر مبنای اصول صحیح مدیریت کند.»
وی توصیه کرد:«والدین باید وضعیت و علت بحث را بررسی کنند و زمانی که به کودک قول میدهند که علت را پیگیری خواهند کرد، واقعاً این کار را انجام دهند و نتیجه بررسی را نیز به کودک اعلام کنند. باید معلم و کودک را به این نتیجه رساند که اگر معلم به دلیلی نتوانسته رفتار درستی داشته باشد، کودک نباید کل وجود خود را زیر سؤال ببرد. بلکه باید این نگاه را ایجاد کرد که اشکال در رفتار بوده و خواستار اصلاح آن رفتار بود.»
تسلط بر فنون مدیریت مدرسه و کلاس درس، لازمه معلمی موفق
ابوطالبی احمدی در توصیهای به معلمان گفت:« من اعتقادم بر این است که معلم باید فن مدیریت کلاس درس را بلد باشد. باید بر درس خودش مسلط باشد و مراحل رشد را بداند. اگر با کودک سر و کار دارید، باید بدانید کودک کیست و در سنین مختلف چگونه رفتار میکند. نوجوان در سنین مختلف چه ویژگیهایی دارد و شیوه ارتباط با آنها چگونه باید باشد.»
وی ادامه داد:«بحث بعدی نیز ارتباط با اولیای بچهها است. پدر و مادرها بایستی بدانند که باید به راحتی طرحهای شخصیتی بچهها را برای معلم تبیین کنند. باید پل ارتباطی بین خانه و مدرسه برقرار باشد.رفتوآمد باشد، تعاملات شکل بگیرد، جلسات اولیا برگزار شود، مباحث مطرح شود و این اعتماد میان خانواده و مدرسه ایجاد گردد.»
بزهکاریهای آینده؛ ریشه در تحقیر امروز
ابوطالبی احمدی با تاکید بر اهمیت دوران کودکی در شکلگیری شخصیت انسان گفت :«اگر از منظر روانشناسی رشد بررسی کنیم، خواه از نگاه ژان پیاژه که مراحل رشد شناختی و اخلاقی را مطرح میکند، خواه از دیدگاه اریکسون که هشت مرحله رشد روانی-اجتماعی را ارائه داده است، و یا بر اساس نظریه طرحوارهدرمانی جفری یانگ، همگی تأکید دارند که شیوه رفتار با کودک در خانه و مدرسه، اثرات بنیادینی بر تداوم رفتار و شکلگیری شخصیت او در مراحل بعدی رشد دارد. رشد کودک متاثر از نحوه ارتباط والدین، معلمان و دیگر بزرگترهای زندگی اوست.»
او ادامه داد:« این نکته در آموزههای دینی ما نیز بهروشنی مورد تأکید قرار گرفته است؛ چنانکه پیامبر اسلام (ص)، حضرت علی (ع)، امام صادق (ع) و در رساله حقوق امام سجاد (ع) شیوه صحیح رفتار با کودک و اهمیت دوران کودکی بهعنوان دوران کاشت شخصیت و اخلاق انسانی، بارها یادآوری شده است.»
این روانشناس تربیتی تصریح کرد:«پدر، مادر، معلم و استاد، خالق استعدادها و تواناییهای کودک نیستند؛ بلکه نقش آنان، تسهیلگری برای شکوفایی این استعدادهاست. هر نوع برخورد، چه تشویق و چه تنبیه، میتواند در این روند اثرگذار باشد. باید دقت داشت که تنبیه به معنای تخریب نیست. ادب کردن کودک، با تحقیر یا تخریب روح و روان او کاملاً متفاوت است. قهر کردنهای بیجا، تحقیر کلامی، سرزنش، مقایسه کردن یا تهدید کودک، همگی نمونههایی از تنبیه مخرب هستند که آسیبهای جدی به شخصیت کودک وارد میکنند.»
او درباره پیامدهای تنبیه فیزیکی در مدرسه گفت:«اگر کودک در مدرسه تنبیه شود و این تنبیه همراه با تحقیر یا تهدید باشد، در طرحوارههای ذهنی او ثبت میشود که برای دستیابی به خواستههایش یا اجتناب از خطر، باید از ترس و تحقیر عبور کند. این پایهگذار طرحوارههای معیوبی در ذهن کودک میشود که در آینده مشکلات روانی و اجتماعی زیادی به همراه خواهد داشت. پروارشکنی یعنی معلم یا مربی در مقاطع پیشدبستانی و دبستان باید این طرحوارههای معیوب را بشکند و کودک را از الگوهای غلط گذشته رها کند، وگرنه رفتارهای نابهنجار در شخصیت کودک نهادینه میشود.»
ابوطالبی احمدی تأکید کرد:«کودکانی که در آینده به رفتارهای بزهکارانه، پرخاشگری، قانونگریزی، نظمگریزی یا حتی انزوا و دروغگویی روی میآورند، اغلب قربانیان خشونتهای کلامی یا فیزیکی در خانواده یا مدرسه بودهاند. تنبیه فیزیکی و تحقیر کلامی میتواند موجب شکلگیری سرخوردگیهای عمیق، خشمهای فروخورده و عقدههای روانی شود که در آینده بهصورت رفتارهای مخرب بروز میکند.»
او با لحنی هشداردهنده گفت:«ما باید بدانیم هر کلمه تحقیرآمیز، هر تنبیه فیزیکی و هر مقایسه نابهجا میتواند آینده یک کودک را مخدوش کند. معلمان و والدین باید نقش خود را بهعنوان تسهیلگرانی مهربان و آگاه بازتعریف کنند و با رفتارهای خود، زمینه پرورش نسلی سالم، بالنده و خوشاخلاق را فراهم آورند.»
انتهای پیام/